قل مراد یه تلویزیون می خره .می ره کنترلشو پس می ده .می گه: آقا ماشین حساب توش بود حروم خوری به ما نیومده.
********************* جوک **********************
قل مراد میره ماشینش رو بیمه کنه آقاهه بهش میگه : خداکنه هیچ وقت از این بیمه استفاده نکنی . قل مراد می گه الهی تو هم از این پول خیر نبینی !
********************* جوک **********************
قل مراد دعا ميكرده ميگفته: خدايا مرا نيامرز ...
ازش مي پرسن چرا اينجوري دعا مي كني؟
ميگه: دارم شكسته نفسي مي كنم
********************* جوک **********************
قل مراد ميره مشهد پيش امام رضا ميگه : يا امام جعفر قاسم، چطور دلشون اومد با شمشير بزنن تو فرقت، کي زهر ريخت تو غذات، در قلعه خيبر رو چطوري کندي، چطور همه ي عمرت رو تو زندون تونستي بگذروني، حالا کي ظهور ميکني؟؟
يه نفر دنبال جاي پارك مي گشت، هرچي بيشتر مي گرده كمتر پيدا مي كنه، بالاخره به خدا مي گه خدايا! اگر جاي پارك پيدا كردم قول مي دم نماز بخوانم، قول مي دم روزه بگيرم... همين طور داشت قول مي داد كه يك دفعه يك جاي پارك پيدا مي كنه، مي گه: خدا جان! خيلي ممنون! شما لازم نيست زحمت بكشي، من خودم پيدا كردم.
تركه با يك سرهنگه سوار هواپيما ميشن تركه رو به سرهنگه مي كنه ميگه ببخشيد شما گروهبانيد؟ سرهنگه ميگه نه تركه همين سوال رو چند بار مي پرسه. آخر سرهنگه خسته ميشه ميگه بله بابا من گروهبانم تركه ميگه پس چرا لباس سرهنگارو پوشيدي؟
:: بازدید از این مطلب : 745
|
امتیاز مطلب : 176
|
تعداد امتیازدهندگان : 44
|
مجموع امتیاز : 44
تاریخ انتشار : یک شنبه 28 فروردين 1390 |
نظرات (0)